شور و مستی
امشبم شورعجیبی در سر است
شور و مستی در سرم سرتاسر است
جشن میلاد است و می در ساغر است
حالِ من انگار حالی دیگر است
دف بزن این باده مستی آور است
درجهان برپاست غوغایی دگر
می شود تعبیر رویایی دگر
آمده انگار زهرایی دگر
دختری ام ابیهایی دگر
بازهم وقت نزول کوثر است
با گلاب و می ، زمین را تر کنید
کوی و برزن را پر از زیور کنید
خانه ها را مملو از گوهر کنید
آه! دختردارها باور کنید
شاه مردان زینتش یک دختر است
زینت شیرِخدا ، حق را ستون
مثل او عالم ندیده تاکنون
کرده نامش سرکشان را سرنگون
زینب است اما میان جنگ و خون
شک نکن پایش بیوفتد حیدر است
ذولفقار خطبه اش دم دار بود
خون مولا در رگش بسیار بود
دخت حیدر شیر هر پیکار بود
در حقیقت زینب کرار بود
خطبه هایش نیز فتح خیبر است
نه کسی چون او نمی آید دگر
آن جگرداری که شد خونین جگر
کربلا در کربلا می ماند اگر
زینب کبری نمی شد جلوه گر
نطق زینب کربلایی دیگر است
چادرش با عرش پهلو می زند
آبرو دائم به او رو میزند
پیش او خورشید سوسو می زند
حضرت عباس زانو می زند
او ز درک عارفان بالاتر است
ذکر هرشیری که در تاب و تب است
ذکر هرشیری که حیدر مذهب است
ذکر هر شیری که در این مکتب است
کلنا عباسُکِ یا زینب است
هر کسی شیعه ست خود یک لشکر است
برده از من روز و شب دیوانه وار
بیتی از عمان سامانی قرار
((زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار))
تا ابد این عشق شاعر پرور است
گرچه با سربند یا زینب مدد
هر پرستاری سرآمد می شود
بنده اما ماه بانو ، با سند
معتقد هستم به این که تا ابد
روز میلاد تو روز خواهر است
محسن کاویانی