یا امیرالمومنین

دیگر رسید لحظه ی فردای بی علی
پوچیم و هیچ ما پس از این ، (ما)ی بی علی

ای کاسه های شیرِ به صف ننگ بر شما
گَر از علی کنید تمنای بی علی

یادگار کربلا

یکبارِ دیگر هفتِ ذی‌الحجّه
آمد ولی حالا مزارِ تو
خالی شده از جمعِ یارانت
حجاج رفتند ازکنارِ تو

بابای مهربان

رفت و بعد از او کسی بر زخممان مرهم نشد
باغِ دل دیگر پس از آن داغِ دل خرم نشد

خانه ی ما بود روی شانه ی یک مرد که
هیچ عرشی بی نگاه لطف او اعظم ‌نشد

کریمِ طایفه

دوباره زد به سرِ عاشقان هوای حسن

نفس ، نفس، نفسِ سینه زن فدای حسن

خوشم که یک رگِ من می رسد به او ، مادر!

به لطفِ تو شدم امشب غزلسُرای حسن

آه

کار داریم در این شعر فراوان با دَر
گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در

وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار
می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در

شور و مستی

امشبم شورعجیبی در سر است
شور و مستی در سرم سرتاسر است
جشن میلاد است و می در ساغر است
حالِ من انگار حالی دیگر است
دف بزن این باده مستی آور است

ای جان فدای آبِ سقاخانه ات

تا زنده تر باشی شکستی قُفلِ جانَت را
شُکرِ خدا آسوده خوردی شوکَرانت را

ای جان فدای آبِ سقاخانه ات ،‌ صدشُکر
که تشنگی برآن نشد گیرَد توانت را

آه! ای فاطمه

کار داریم در این شعر فراوان با دَر
گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در

وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار
می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در

بانو

در شهرِ پُر غَمی که نَمانده ست مَحرمی
تو دافعَ البلایی و تو رافعَ الغَمی

در شهرِ شوره زار و نمکزار زخمی ام
تنها برای این دلِ زخمی تو مَرهمی

هرچه دارم

ای که ارباب شدی که رو به هرکَس نَزَنم
آن که از عالم و آدم شده دلخسته منم

شهره بودم به بدی در همه جا تا اینکه
سیبِ لبخندِ تو شد باعثِ آدم شدنم

دلگرمی ما

بی شک پسرم نیز بدهکارِ حسین است
ارثی شدنِ مستیِ ما کارِ حسین است

عمریست محرم پدرم سَردرِ خانه
حَک می کند این خانه عزادار حسین است

ما ملت امام حسینیم

وقتَش رسیده مستیِ ما باز رو شود
هر استکانِ چاییِ روضه سبو شود

وقتش رسیده بارِ دگر با گلابِ اشک
روی سیاهمان کَمکی شستشو شود

دکمه بازگشت به بالا