شکسته اند مرا زیر دست و پا عمه
اگر شکسته تو را میزنم صدا عمه
عمو به جای پدر آمد و شما هم نیز
به جای مادر مظلومه ام بیا عمه
اگر نشد که به پای عمو بلند شوم
مفاصلم شده از هم جدا جدا عمه
یتیم بودن من هم حکایتی شده است
چه سنگ ها که نخوردم من از قفا عمه
همیشه فکر منید و همیشه فکر توأم
چقدر فکر هم هستیم ما دو تا عمه
خدا کند که کسی بعد من در این عالم
به پهلویش نخورد نیزه بی هوا عمه
مرا شبیه ضریحی مشبّکم کردند
به جرم اینکه شدم سبط مرتضی عمه
ابراهیم لآلی