شعر شهادت امام صادق (ع)

شیخ الائمه

شیخ الائمه

دست ظالم ، ظلم را درشهر تا از سربگیرد
شعله ها میرفت بالا خانه را در بر بگیرد

طاقت این پیرمرد عشق را حاکم ندارد
بُغض را آورد تا از عاشقان سرور بگیرد

زخم دیرین تازه گشته خانه افتاده درآتش
اَبر تاریکی رسید ازآسمان اَنوربگیرید

پیر ما درآن هیاهو، خانه رامی دید خیمه
دید شعله می رود تا معجرِ دختربگیرد

آتشِ این بار ، با اهل حرم کاری ندارد
باید انگار او فقط، بر چادر مادر بگیرد

درمدینه آتش در، بهر حیدر بود اما
پای کین آمد که محسن را زپشت در بگیرد

تیغ خود را روی آقا تا که بالا برد منصور
دید روی مصطفی را ، تا که او خنجربگیرد

دست خود را روی سر بگذاشت عالم آندمی که
روی سینه شمر آمد از غریبی سر بگیرد

حامد آقایی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا