شعر شهادت حضرت ام البنين (س)
ضربه ی عمیق
این چشم هابه راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
برخیز و کولهبار محبت به دوش گیر
سرهای بی نوازشبسیار مانده است
با تو چه کردهضربه ی آن تیغ زهر دار
مانندفاطمه تنت از کار مانده است
آن قدر زخمضربه ی دشمن عمیق هست
زینب برایبستن آن زار مانده است
آرام ترنفس بکش آرام تر بگو
چندین نفسبه لحظه ی دیدار مانده است
از آن زمانکه شاخه ی یاست شکسته شد
چشمت هنوزبر در و دیوار مانده است
سی سال رفتهاست ولی جای آن طناب
بر رویدست و گردنت انگار مانده است
میدانی ایشکسته سر آل هاشمی
تاریخِ زندهدر پی تکرار مانده است
از بغض دشمنانبه تو یک ضربه سهم توست
باقی آن برایعلمدار مانده است
محسن عرب خالقی