به یمن مقدم او خانهی کعبه منور شد
ظهور حق تعالی بر خلائق صد برابر شد
چنان صبح ازل پیشی گرفت و از همه سر شد
که او اول شد و هرچه به جز او بود آخر شد
علی مسئول طراحی مخلوقات دیگر شد
کسی غیر از خدا سِنِّ دقیقش را نمیداند
به این خوبی کسی حال رفیقش را نمیداند
کسی غیر از نبی اوصاف تیغش را نمیداند
کلیم الله هم عهد عتیقش را نمیداند
کجا بود آن زمان موسی که حیدر خلق برتر شد
نخواهم داد دست شاعران دیگرت آتو
مخاطب را عوض کردم به عشق صحبتِ با تو
نجف تو کربلا تو هر کجا حق هست آنجا تو
جهانم پر شده از تو ، فقط تو ، لَیسَ اِلّا تو
بدون جنگ و خون ریزی دل عالم مُسَخّر شد
دمی که لشگر انبوه مُژگانت قدم برداشت
اجل میخواست جانم را بگیرد، چشم تو نگذاشت
گرفتند انبیا مولا برای تو گرامیداشت
خدا صبح ازل با خلقت تو داشت گل می کاشت
همانجا بود چشمت مظهر الله اکبر شد
نخواهد شد شهنشاهی به قدر تو عناوینش
چه خوانم حضرتت را؟ بین اسمائت کدامینش؟
دعا کن شیعیانت را که با زهراست آمینش
پیمبر نیست هر کس در مدارت نیست آیینش
هدف عشق تو بود اول اگر شخصی پیمبر شد
امین الله میخواند سلیمان زیر ایوانت
که حتی انبیا بودند از اول مسلمانت
نیاید روی دست قنبر و مقداد و سلمانت
به مالک جذبه دادی به میثم دار عرفانت
ابوذر قدر زر دانست و با رزقت ابوذر شد
شما و خاندانت گل ، دگر خارند مخلوقات
اگر حَیَّت بخوانم جمله مردارند مخلوقات
چرا از دوزخ اصلاً واهمه دارند مخلوقات؟
جهنم نیست جز اخمت ، سرکارند مخلوقات
همین یک بند ، تفسیرش به قدر بیست منبر شد
تویی آن «یٰا مَن اَرجوهُ لِکُلِّ خَیر» ، قدیسم!
چگونه با چنین طبع ضعیفی از تو بنویسم؟
به جای بازی آرایه ها گرم احادیثم
کجا من شاعرم؟ کلب امیرم ، کاسه میلیسم
خدا را شاکرم از اینکه اینگونه مقدر شد
عماد بهرامی