عاشقیدردسری بود نمیدانستیم
حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم
پرگرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط , بی بال و پری بود نمیدانستیم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو
سهممان بی خبری بود نمیدانستیم
آب و جاروی در خانه ما شاهد بود
از تو بر ما گذری بود نمیدانستیم
اینهمه چشم به راهی نگرانم کرده
عاشقی دردسری بود نمیدانستیم
خداییش به وبلاگ نویسی اعتقادی داری؟
آخه اینا چین نوشتی؟?
باسلام خدمت همسنگر عزیز آقا محمد.
ممنون از حضورتون وخوش اومدید به سنگر ما.
عرض کنم خدمت شما,ما تصمیم داریم با موسسه طلاییه داران کار کنیم و خادمین رو از این قسمت برای مناطق اعزام کنیم و قسمت های گزینش و مابقیه کارها هم انجام میدیم.
ما قسمتی از ثبت نام موسسه رو انجام میدیم.
با تشکر