عالم وآدم شده گدای رقیه
عالم وآدم شده گدای رقیه
ریزه خور سفره ی عطای رقیه
باطنش این است که رسیده به معراج
هر که شده خاک زیر پای رقیه
راحت جان گل است نغمه ی بلبل
شادی قلب پدر صدای رقیه
جان کم من ندارد ارزشی امّا
جان تمام جهان فدای رقیه
یاد گرفتم دلیل خلق من این بود:
این که کنم نوکری برای رقیه
مادرم از روزهای اول عمرم
کرده مرا نذر روضه های رقیه
کرد دعا , آبرو گرفتم و عزت
از برکات همین دعای رقیه
بر سر پیشانی أم نوشت به لطفش:
شاعر دربار ی سرای رقیه
.
(حبـّک فی قلبنا الی ابد الدهر)
ماهمه هستیم مبتلای رقیه
هر که رسیده به اوج عرش خداوند
تازه رسیده به ابتدای رقیه
هیچ نباشد اگر تمامی مردم
شعر بگویند در رثای رقیه
از سر دوش عمو به کنج خرابه
تا به کجا رفته ماجرای رقیه
تاول پا , زخم دست , صورت نیلی
روضه بخوانم من از کجای رقیه
.
تاشب سوم مرا رها کن اجل تا
جان بدهم در شب عزای رقیه
مجتبی خرسندی