شعر شهادت حضرت ام البنين (س)

عزیز مادر

رفته بودی آب بیاری واسه خیمه های بیتاب
سهم تو کل فرات بود نه یه مشک خالی ازآب

یوسف طایفه ما ای رشیدقدکشیده
ازتموم هیبتت یه سپرت برام رسیده

شنیدم سرتن تو جنگیدن نیزه ها باهم
کوربشه چشای اون که تیر زده به چشم ماهم

کوربشه چشم کسیکه بعدتو تاخیمه هارفت
غیرت الله که زمین خورد چشم دشمناکجارفت

عمودسپاه بودی روسرت عمود اومد
کاروون سمت مدینه باروی کبوداومد

ازهمون روزکه رسیده پای قافله مدینه
نقل دستای توئه با،اضطراب این سکینه

یه طرف رباب توخیمه مونده چش به راه سقا
یه طرف نگاه میکردی میدیدی وایستاده زهرا

همیشه دعامیکردم شهیدعلقمه باشی
تولیاقتش رو داری پسرفاطمه باشی

پسرم نماد اخلاص یل خیمه هااباالفضل
شب و روز برات میخونم ویلی‌ویلی یاابالفضل

 وحید عظیم پور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا