شعر ولادت امام حسن (ع)

عطر عبایت

پیچیده در این کوچه‌ها عطر عبایت
همراه با نجوای زیبای دعایت

با نان و خرما مي‌رسي، من هم يتيمم
اما نه خرما، مست دستان کريمم

مي‌زد به پايت بوسه لب‌هاي مدينه
اي خوش به حال نيمه شب‌هاي مدينه

در دستهايت ياکريمان لانه دارند
وقت قنوتت قدسيان پيمانه دارند

دیدم هوای چشمهایت کوثری بود
بر شانه‌ات شال شکوه حیدری بود

عطرت، دل از من برده بود و می‌نوشتم:
سرمست آقاي جوانان بهشتم

ای آسمانها، محو صحن خاکی تو!
قلب زمین، غرق دل افلاکی تو

ميخانه‌ي خاکي غبارش هم شراب است
اِنعام صحن خاکيت هم بي حساب است

این مثنوی تا یاد سردار جمل کرد
روح القدس گویی هوای یک غزل کرد

دیدم که عالم غرق ذکر «یا حسن» شد
نامت، دلم را مست نوری در ازل کرد

من در زمان آواره‌ی آن لحظه بودم،
آن دم که دستان تو «قاسم» را بغل کرد

آنگونه او را خوش در آغوشت کشیدی
تا بی تو بودن مرگ را پیشش عسل کرد

دست کریمت یاکریمان را غذا داد
شاه و گدا را لطف تو ضرب المثل کرد

روح تو را از نور زهرا آفريدند
از اسم تو اسماء حسنا آفريدند

نامِ حسن، يعني تمام حُسن دنيا
حالا من و دست کريم آل طاها

 قاسم صرافان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا