شعر عيد غدير خم

علی جانم

سحر بود و به شوق چشم هایش ماه کامل بود
سحر بود و ضریحی آسمانی در مقابل بود

سحر بود و دو رکعت رو به ایوان نجف خواندم
اگرچه این نماز از دیدگاه شرع باطل بود

خودش در کفر غرقم کرد و بعد از آن نجاتم داد
خودش کشتی و کشتیبان خودش دریا و ساحل بود

جنون و عقل را در هم می آمیزد تب عشقش
کسی که واله و مجنون او گردید عاقل بود

همیشه بین ابیات من و وصف کمالاتش
هزاران کهکشان راه شیری حد فاصل بود

زمان مدح او دست قلم پیوسته می لرزید
که درک قطره از ژرفای اقیانوس مشکل بود

چگونه می توانستم غزلخوان کسی باشم
که حتی فاصله با قنبرش هفتاد منزل بود

تفرجگاه او عرش معلا بود از آغاز
همانجا که فرشته عاجز از طی مراحل بود

علی استاد اسرافیل بود و یار میکائیل
خود او در میان مرگ و عزرائیل حائل بود

خبر دارند اهل آسمان ها هم از این موضوع
که جبریل از ازل در مکتب مولا محصل بود

علی شد ناخدای کشتی نوح و در آن طوفان
فقط نام ولی الله حلال مسائل بود

علی دنیای ابراهیم را غرق گلستان کرد
علی در ذبح اسماعیل مشغول نوافل بود

عصای حضرت موسی زمانی اژدها گردید
که از اعجاز ذکر یاعلی فرعون غافل بود

مسیحا بودنِ عیسی که رمزش ذکر یا مولا است
فقط یک شمه ی کوتاه از شرح فضائل بود

علی جان پیمبر جان زهرا جان قرآن شد
علی تفسیر نحل و آل عمران و مزمل بود

حدیث قدسی لولاک یعنی اینکه در عالم
فقط با خلقت آل علی مقصود حاصل بود

شبیه رشته کوهی سد راه دشمنان می شد
کسی که از رکوعش آبشار اشک نازل بود

بپرس آوازه ی شیر خدا را از لب مرحب
که در جنگاوری اسطوره ی کل قبایل بود

بنازم ضربه ی شمشیر او را در دل خندق
که با کل عبادت های انس و جن معادل بود

غروب از سمت نخلستان که بر می‌گشت می‌دیدند
که دستانش پر از پینه که پایش غرقِ تاول بود

مسیرش را جدا کرد از خدا هرکس که بی او رفت
کسی که راهیِ میخانه ی او گشت واصل بود

دل بیت المقدس مثل کعبه از همان آغاز
به سمت قبله گاهِ چشم عین الله مایل بود

برای او که غیر از او امیرالمؤمنینی نیست
چه نامی می‌توان زیباتر از این نام قائل بود

زمان سجده تیر از پای او بیرون کشیدند و
به هنگام رکوعش در پی اکرام سائل بود

جوانمردی نگر همت ببین غیرت تماشا کن
که حتی لحظه ی جان دادنش در فکر قاتل بود

شهادت ارث فرزندان مولا بود و می‌دانست
چه فرقی بین احلی من عسل ها و هلاهل بود

نمازی را که بی حب علی خواندند بعضی ها
نماز بی طهارت بود و از هر حیث باطل بود

از (انوار الیقین) خود به کام تشنه ام نوشاند
مضامین عمیقی را که در جانِ (وسائل) بود

به پای او می افتاد این سر مجنون اگر سر بود
به خاکستر بدل می شد ز داغش دل اگر دل بود

به دنبال علی گشتم تمام عمر در ذهنم
فقط تصویری از آن دلبر نیکوشمایل بود

 احمد علوی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا