شعر شهادت امام سجاد (ع)شعر محرم و صفرشعر مصائب اسارت شامشعر مصائب اسارت كوفه
غرق اشکی و گریه می باری
غرق اشکی و گریه می باری
شده دریا ز چشم تو جاری
راوی روضه های کرب و بلا
روضه ی ناشنیده ای داری؟
اینهمه گریه کرده ای بس نیست
تا به کی نوحه و عزاداری ؟
بعد ازآن غربت و اسیری ها
خنده روی لبت نمی آری
از تن نیمه جان و مجروحت
میچکد خون و لاله می کاری
رنگ و رویت چه زرد و گلگون است
به گمانم هنوز بیماری
حال تو خوب می شود آقا
عمّه ات می کند پرستاری
ردّ اشکی که روی گونه ی توست
یعنی این که ز گریه سرشاری
شام و کوفه چه بر سرت آمد؟
که تو از زندگانی بیزاری
شاعر:محمدحسن بیات لو