شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

غمِ دوری و فراق

غمِ دوری و فراق تو عذابم کرده
معصیت عاقبت کار، خرابم کرده

قطره ای اشک، به گلدان دو چشمم برسان
دیدهء خشک، بیابان و سرابم کرده

شُبهه، در سفره ام آمد که ز تو سیر شدم
وای بر من! که همین داغ، کبابم کرده

نکند از سگِ بازار نجف خسته شدی
نکند حیدر کرار، عقابم کرده

به تنفس دم ایوان طلا محتاجم
به خدا هرچه طبیب است جوابم کرده

آنقدر پشتِ درِ بسته نشاندند مرا…
مادرت نوکر دربار خطابم کرده

پای دیگِ غم تو جوش حرم را زده ام
غوره ام! مستی شش گوشه شرابم کرده

به حسابم برس اما برسانم به حسین
تا بدانم که مرا باز حسابم کرده

گره ام را بده در دست علی اصغر او
آنکه با اشک خودش رود پر آبم کرده

غنچهء خشک، تلنگر بخورد می ریزد
حنجر پارهء او، آه مُذابم کرده

آب که بود، چرا تیر به خوردش دادند
حرمله، سوختهء طفل ربابم کرده

رضا دین پرور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا