شعر شهادت اميرالمومنين (ع)
فرق شکافته
با ضربتی تمامِ تنت سرخ گشته است
بابایِ خسته ام!بدنت سرخ گشته است
فواره زد ز فرقِ سرت خون تازه و..
سر پنجه های بت شکنت سرخ گشته است
جاری شده ست خونِ عجیبی به صورتت
ای وایِ من که تا دهنت سرخ گشته است
این بارِ دوّم است که آستین دهن گرفت
بالا سرت ببین حسنت سرخ گشته است
صورت گذاشت بر رُخِ تو دل غمین حسین
رویِ کبودِ بی کفنت سرخ گشته است
شانه زدی به گیسویِ طفلانِ بی پدر
حالا دو دستِ شانه زنت سرخ گشته است
محسن راحت حق