شعر شهادت امام حسن (ع)

قلب مضطر

ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد
آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد

آتش این زهر آبی روی آتش بوده است
آتشی دیگر دل شعله ورم را زخم کرد

روضه‌خوانی میکنم هرروزوشب درخلوتم
روضه‌ی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد

این مصیبت‌نامه را جز من نمیداند کسی
دست نامردی رسید و باورم را زخم کرد

حوریه حتی نسیمی بر رخش دارد ضرر
باد گلبرگ گل پیغمبرم‌ را زخم کرد

سال‌ها گریان داغ ضربت یک سیلی ام
ضربه‌ای محکم که روی‌مادرم را زخم کرد

با شتاب و ناگهانی رد شد از روی سرم
این مصیبت بود از پا تا سرم را زخم کرد

آنقدر گفتم به جای مادرم من را بزن
این تقلا کردنم بال و پرم را زخم کرد

عرش هم آنروز از غصه تلاطم کرده بود
مادرم درکوچه راه خانه را گم کرده بود

 محمد حسن بیات‌لو

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا