شعر عيد غدير خم

لبیک ابالحسن‌ حیدر

لبیک ابالحسن‌ حیدر

آیه ای دلنواز نازل شد
آیه از حجتی حکایت داشت
شد رسالت منوط برابلاغ
ماجرا ریشه در ولایت داشت

حافظان سخن سراپا گوش
همه کاتبان قلم در دست
شد مهیای خطبه پیغمبر
وقت آن شد دهد به حیدر دست

از دل جمعیت نمایان شد
جلوه ای با جلال و بی همتا
رفت با دست مصطفی در خم
پرچم و دست مرتضی بالا

گفت از آیه ای که می خوانم
شد عیان تر مقام والایش
هرکسی که مطیع امر خداست
بعد من حیدر است مولایش

دشت پر شد ز عشق سر تا سر
آسمان بیقرار بیعت بود
تا که گوش غدیر را کر کرد
لک لبیک ابالحسن‌ حیدر

بهترین لحظه های دوران شد
از ولایت و از ولی گفتن
به یقین عید اکبر امروز است
روز لبیک‌ یا علی گفتن

دشمنش را حقیر باید دید
مرتضی را امیر باید گفت
کوری چشم دشمنان علی
دم‌به دم از غدیر باید گفت

یاعلی یاعلی بگو هردم
تا که‌ از غافلان خم نشوی
دل به حیدر ببند و‌ راهی شو
دست او را بگیر گم نشوی

حیدری در جهان اگر که نبود
دین نبود و نبود ایمان هم
ای که‌ گفتی کتاب ما رابس
آیه های علی ست قرآن هم

حق علی بود علی نه آن کس که
دائم از معرکه گریزان بود
رنگ خورشید را نمی بیند
چشم کوری که در گریبان بود

نصف عمر تمام عالم ها
صرف اثبات واقعیت شد
حرف شعرم حقیقتی تلخ است
در خصوص غدیر غفلت شد

قدر گوهر فقط گوهر داند
فاش شد بعد مدتی این راز
غفلت از یار دردسر دارد
کربلا از غدیر شد آغاز

از ولایت نمی شوم غافل
نشده تا که دیر باید گفت
حجت حق حضور دارد پس
تا ظهور از غدیر باید گفت

ناصر دودانگه

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا