ماه عشق
چه ماه عشق و صفایی چه با اٌبهت بود
به حق که ثانیه هایش پُراز محبت بود
رسید و سفره گشود و به عینه فهمیدم
که خوان مِهر خدا و سرای برکت بود
هر آن زمان که وجودم خدا خدا می کرد
دعای دستِ قنوتم پر از اجابت بود
عجب که با چه شتابی به آخر آمد وحیف
زِ دست میدهم آن را که اوج رحمت بود
پر از گلایه ام از اینکه می رود…دیدم
زِ دست رفتنِ ماه خدا… حقیقت بود
خدا کند که ببخشد قصور فهمم را
به درکِ آن نرسیده …اگر چه فرصت بود
خداکند که ببخشد که در نبودن آن
تمام حاصلِ عمرم گناه و غفلت بود
دلیل روشن شب زنده داری اَم بود و
بجز لیالی قدرش مرا چه حاجت بود؟؟
به یاد تشنه لبانِ غریب عاشورا
انیس هر شب چشمم سرشکِ حسرت بود
بهار ذکر و دعا بوده و دعای عهد
برای امر فرج … اَفضلُ العبادت بود
برو سفر بِسلامت…. به آسمان برگرد
برای دَرْکِ تو ای کاش… باز مهلت بود
دهید مژده به یاران که عید فطر آمد
چه حیف رفته مَهی که پُر از حلاوت بود
هلال ماه نو و بر لبم لَکَ الحَمد است
که نعمتِ همه عالم ،در این ضیافت بود
زکاتِ فِطره ی ما را علی(ع) تَقبّل کرد
که آب ونان من از سفره ی کرامت بود
منصوره محمدی مزینان