شعر شهادت حضرت سكينه (س)

مایه ی آرامش ارباب

در فکر عمو بودی و بیتاب شدی
آیینه ی حق نمای مهتاب شدی
تسکین جهان نام حسین است ولی
تو مایه ی آرامش ارباب شدی
تا چشم به دنیای غزل وا کردم
تا منزل عشق، راه پیدا کردم
من بی نظرت کجا سرودم شعری
تو شعر سرودی و من انشا کردم

در کام دلم شهد سبویت می ریخت
فریاد غریبی از گلویت می ریخت
دنیا پراز ابیات عطش شد وقتی
مشک غزل از دست عمویت می ریخت

تو شعر وفایی و شعارت عشق است
آرام غزل ایل و تبارت عشق است
ای شاعر سوگواره ی کرب و بلا
ولله که نام مستعارت عشق است

با خط به خط واژه کشیدم فریاد
تا هیبت پوشالی شان رفت به باد
با لشکر شعر در همان صبح کبود
یک شام مقابل من از پا افتاد

منصوره محمدی مزینان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا