شعر ولادت حضرت زهرا (س)

ما گدای خانه زاده این دریم

عشق آخرسر شکستم می‌دهد
این جنونم کار دستم می‌دهد

شاه ما خیلی به نوکر می‌رسد
نسل ما شاید به قنبر می‌رسد

ما گدای خانه زاده این دریم
نوکران دختر پیغمبریم

قلب ما جز او که جای غیر نیست
نوکری غیر زهرا خیر نیست

زینت پیغمبری ، تاج نبی
علت اصلی معراج نبی

فاطمه راز نفس های نبی
فاطمه ،ام ابیهای نبی

ای فدایت مادرم یا فاطمه
زیر پاهایت سرم یا فاطمه

ای دلیل خلقت افلاک ،تو
ما هم هیچیم گر لولاک، تو

نخل احمد را ثمر یا فاطمه
فاطمه کیف بشر یا فاطمه

چادرت عالَم مسلمان می کند
آسیابت گبر، سلمان می‌کند

زن ،نه، بلکه شیر زن یا فاطمه
ای کَسای پنج تن یا فاطمه

مدح یزدان را چه کس گوید چو تو
مادر گیتی و لم یولد چو تو

مایه فخر و مباهات خدا
فاطمه ممسوس فی ذات خدا

عصمتی را که نوشته حق تویی
علت خلق بهشت حق تویی

خاک پایت را سرشتی ساختند
از کف پایت بهشتی ساختند

بی حضورت کل عالم بیخود است
حب تو باشد جهنم بیخود است

فاطمه ،جانِ شه خیبرشکن
یک نگاهی کن به من ام الحسن

فاطمه دست خدا در آستین
فاطمه هستی تو ام المومنین

نام تو صدها گره وا می کند
فضه ات کار مسیحا میکند

آسمان ها زیر پایت فرش شد
با وجودت بیت حیدر عرش شد

عصمت الله معظم فاطمه
پشت حیدر کوه محکم فاطمه

خوش به حالم تا که مهتابم تویی
زوج حیدر ،ام الاربابم تویی

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
قطره ی اشک تو کوثر ساز شد

فاطمه یعنی حرای مرتضی
می‌شود زهرا فدای مرتضی

گفت یا زهرا علیُ در شکست
با دعای فاطمه خیبر شکست

می رود بالا علی با فاطمه
ذکر سربند علی یا فاطمه

در گلستان علی ریحانه ای
او چنان شمع ست و تو پروانه ای

از نبی اسرار حق آموختی
پای حیدر پای تا سر سوختی

عرشیان بر درگهت دل باختند
این زمینی ها تو را نشناختند

حوریه ،انسیه ،زهرای بتول
دورِ حیدر گشته ای حجت قبول

آن کسی که رجس در ذاتش نبود
ای مدینه حق او آتش نبود

باغبان میسوخت چشم باغ تر
داغ او با میخ می‌شد داغ‌تر

بال و پر می سوزد از زهرا ولی
در دل آتش فقط گوید علی

جان حیدر ،از چه تو جان بر لبی
می روی اما به فکر زینبی

گفته ای بر زینب ای نور دو عین
بعد من جان تو و جان حسین

این حسینم زود عطشان می شود
ناز دارد، زود گریان نمی شود

شانه کن شب ها و مویش را ببوس
جای من زیر گلویش را ببوس

میوه قلب منو غم پرور است
این حسین من غریب مادر است

آه در گودال جانم می‌رود
بر سر نی دلستانم می‌رود

من که بر دلها حکومت می کنم
از محبانش شفاعت می کنم

سید حسین صمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا