مسیحا
امشب به روی مأذنه نقاره میزنم
چشمه شدم برای تو فوّاره میزنم
تا صبح، مِی به عشق تو همواره میزنم
طرحی برای این دل آواره میزنم
از سمت نور، رایحهی یار آمده
غوغای عاشقیست به میدان رزم عشق
بهبه از این صلابت و این عزم و جزم عشق
گشتم نگرد نیست نظامی به نظم عشق
برخیز و بیدرنگ بیا سمت بزم عشق
دلدل نکن که حضرت دلدار آمده
مستی زِ حد فراتر و باقیست بادهها
پُر از صدای شُرب شراب است جادهها
گیرند دست رهگذران را فتادهها
ای تکسوار جاده! نظر بر پیادهها…
آن کس که خورده بر در و دیوار آمده
امشب شب توسل بر آستان مِی
ساقی گشوده است درِ بوستان مِی
حالا شروع شد به طنین اذان مِی
گردهمایی همهی دوستان مِی
بر این بساط، سایهی گلزار آمده
شاهیم اگر، گدای درِ آل حیدریم
دلدادگان خواهر و مست برادریم
تنها دلیل اینکه سرافراز محشریم:
سربازهای خانهی موسیبنجعفریم
سربازها به دار که سردار آمده
وقتی نگاه ماه به گهوارهات فتاد
از شرم طرح چهرهی تو پای پس نهاد
مجنون شدند عاقل و دیوانه، ابر و باد
حرف جنون زدیم، زلیخا اشاره داد:
یوسفترین قمر سر بازار آمده
خورشید از نقاب افق جلوهگر شده
این فجر صادق است، کمال سحر شده
خاک عین کیمیاست که وقت نظر شده
پژواک ذوالفقار علی بیشتر شده
چون جلوهای زِ حیدر کرّار آمده
نور رضا رسید، مسیحا درست شد
دارالشفا زدند، مداوا درست شد
بست و رواق و صحن حرم تا درست شد
مکه، مدینه، عرش معلّا درست شد
یا کربلا دوباره به تکرار آمده
وقتی نگاه میکنم از راه دورتر
چشمم به گنبد تو شود جفتوجورتر
از هرکجا، ضریح شما پرعبورتر
باید صبور باشم، از این هم صبورتر
در این حریم، خیل گرفتار آمده
هر زائری برای زیارت رسیده است
اول هزار مرتبه منّت کشیده است
هر کس که بهر خویش گناه آفریده است
سلطان طوس آبرویش را خریده است
در توبهخانهی تو گنهکار آمده
هرگاه در هیاهوی حاجت دعا گرفت
فریاد میزدند مریضی شفا گرفت
هرکس که درد داشت، زِ هرجا دوا گرفت
گفتند: از کنار ضریح رضا گرفت
دارو بیار، اینهمه بیمار آمده
حُسن ختامِ صحبتِ با یار کربلاست
تنها نشانهی دل بیدار کربلاست
مشهد که میروم دلم انگار کربلاست
زائر شدم زیارتِ این بار کربلاست
در بزم عشق، نامِ علمدار آمده
حمید رمی