شعر گودال قتلگاه

مقطع الاعضا

همه یخونِ دلش از جگرش بیرون زد

غم اولحظه ی قتل پسرش بیرون زد 

آن چناننیزه فرو رفت میان تن او

در بدنرفت ولی بیشترش بیرون زد 

زخم شمشیرعمیق است نه اندازه ی تیر

تیر برسینه نشست از کمرش بیرون زد 

قاتلش راوسط هلهله ها زینب دید

که زگودال به همراه سرش بیرون زد 

وقت غارتکسی آمد زرهش را دزدید

دیگریخنده کنان با سپرش بیرون زد 

وقت دفنِتن صدپاره اش از بین حصیر

قسمتی ازبدن مختصرش بیرون زد

 

شاعر :؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا