خاک پای هیأتی ها را تیمم می کنم
لحظه هایی که خودم را بیشتر گم می کنم
تجربه ثابت نموده هر زمان خاکی ترم
آسمانی می شوم حس تنعم می کنم
تا که دلتنگی سراغم می رسد بی معطلی
کنج روضه با نگار خود تکلم می کنم
نوکری هایی که کردم عاقبت دستم گرفت
فخر با این نوکری بر کل عالم می کنم
اشک هایی را که پای صاحبم افشانده ام
می شود اسباب در محشر،تبسم می کنم
من حسینی ام حسینیه شده این قلب من
خویش را در هروله غرق تلاطم می کنم
تا نفس دارم عزادار حسین بی سرم
در میان روضه،لبهایت تجسم می کنم
محسن راحت حق