مهتابِ ایمان
وقتی تماشا می کنم آئینه ها را
اِنگار می بینم کـمالِ کـِبریا را
حس می کنم خورشید را در این حوالی
حس می کنم در این حرم لطفِ خدا را
تصویر سازی می کنم بعد از ضریحِ ..
شش گوشه یِ تو گنبد وُ گلدسته ها را
یکبار می سازم حرم را مثلِ مشهد
یکبار می چـینم نَـمایِ کـربلا را
حال وُ هوایِ سامرا را دوست دارم
اِبن الرضایی اَم رضا را دوست دارم
امشب سرودِ من حسن جانم وَلاغیر
با دستهایت می رسد نانم وَلا غیر
از لحظه یِ میلاد تا مـیعادِ مرگم
از عشقِ تو خواندم وَ می خوانم وَلا غیر
من ساعتی را که تو راضی باشی از من
در زندگی اَم عید می دانم وَلا غیر
حق رویِ قلبم نامِتان را حک نِموده
بی تو خـزانَم من زمستانم وَلا غیر
مِسکیـنِ دربارِ توام آرام جـانم
چشم انتظارِ مهدی صاحب زمانم
تو یک پسر داری که همتایی ندارد
دنیا به جز او هیـچ سودایی ندارد
از صبحِ خلقت تا غروبِ روزِ رَجعت
یوسف تَر از او نیست معنایی ندارد
تا لحظه ای که می رسد از راه این ماه
دنیا دَنـی بوده تماشایی ندارد
او تکیه خواهد زَد به کعبه تا ببینم
حَج بی حسن وَاللههِ زیبایی ندارد
اهلِ زمین وُ آسمان عبـد وُ غلامَت
تو حج نَرَفته کعبه را کردی به نامَت
تو حَج نَرَفته معنی حـجِّ قبولی
مفهوم توحید وُ مَعادی از اُصولی
تو وارثِ شمشیر وُ نُطقِ مرتضایی
تو پاره ای از قـلبِ زهرایِ بتولی
هَم نامْ با شاهِ کریمی وُ کریمی
هَم متنِ قرآنی وَ هَم شانِ نُزولی
اِی آفتابِ آسمان مهتابِ ایمان
بی تو ندارد دین نَه عرضی وُ نَه طولی
تعریفی از جغرافیایِ دینِ مایی
ندبه بخوان ناله بزن مهدی کجایی
حسین ایمانی