شعر شهادت حضرت مسلم (ع)

مولای من

ای که به غربتِ شب بر من تویی ستاره
از من به سر دویدن از تو به یک اشاره

جان من و دوطفلم نذر تو باد صد بار
یک‌ دم اگر ببیند زینب تو را دوباره

قصابهای کوفه چون فصلِ عید قربان
آورده اند انگار بر جسم من قناره

این چشمها که دیدم خشکیده از محبت
بر جان اصغرت کن فکری به راه چاره

این دستها به غارت بران چو تیغشان است
از گوش دخترانت بردار گوشواره

ترسم از آن دمی که بر خاک چون بیفتی
قاتل کشد چو خنجر زهرا کند نظاره

 حامد آقایی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا