میکده ی عشق
عمریست که در میکده ی عشق مقیمیم
روزی خور خان کرمو جود رحیمیم
بی شک بُود ازیُمن ولای شه ابرار
کز دوزخ دادارچنین طرد و رجیمیم
با خاک ره یار گلما بسرشتند
پس مستحق روضه یرضوان نعیمیم
در روز جزا لحظهی موعود خداوند
بی واسطه چونحضرت موسای کلیمیم
صد شکر خدا را کهعلی قسمت مان کرد
صد شکر خداوند کهمحرم به حریمیم
بر دایره ی عشقتو پرگار خدا شد
محصور شما بنده یدربار خدا شد
افتاده به زحمتملک بر سر دوشت
تا لایق فهمیدناسرار خدا شد
کرار خدا باشی واز یمن وجودت
صد ها دل فرارگرفتار خدا شد
گفتند که با توشهی ایمان به ولایت
بخشیدنمان سهلترین کار خدا شد
آن کس که به سینهندهد مهر تورا جا
پس در صدد اذیت وآزار خدا شد
هر دل که نشد رامشما کرده جفایی
مغلوبهی چشمانت عجب کرده صفایی
ما می زدگان سربازار تو هستیم
مستیم در آن لحظهکه هوشیار تو هستیم
هر چند فقیریمولی حضرت بابا
ما طالب می از کمبسیار تو هستیم
اصلا به جز ازنام شما را نتوان برد
وقتی به سر دارهوادار تو هستیم
عجل فرجی را بهکف دست گرفتیم
یعنی که دراندیشه ی تکرار تو هستیم
فردای قیامت بهخدا شاد ترینیم
تا گریه کن روضهی غم بار تو هستیم
حقا ز شمامعتبریم و بَرِ محشر
کنجیبزنیم تکیه برای غم مادر
آن روز که یاری زپی یار زمین خورد
از جور و جفای شهکفار زمین خورد
بغضی به دل سینهی مان شد که بگوییم
آن مادرما بود کهبا بار زمین خورد
گفتند: بیایید وتماشا بنشینید
حیدر به ره خانهی نجار زمین خورد.
آن شیر, یل عرصهی میدان شجاعت
با دیدن رنگ رخمسمار زمین خورد
بگذار که پایانبدهم قصه ی خون را
دیگر قلمم با دلبیمار زمین خورد
ای کاش که اینفاصله ها کم شود ای کاش
یاریبرسد تا گله ها کم شود ای کاش
فرشیدیارمحمدی