دختر شیرزنِ حضرت حیدر … زینب
اشتباه است , بگو “حیدرِ دیگر … زینب”
هر چه که خواستم از عشق بگویم این شد
“همه ی عشق , خلاصه بشود در زینب”
در دل زینب کبراست , فقط عشق حسین
در مقابل شده معشوقِ برادر … زینب
دمِمان گرم که شد هر دَم ما ذکر “حسین”
و شود بازدم این همه نوکر زینب
در قیامت همه دور سر او می گردیم
می شود یک تنه خود , محشرِ محشر زینب
اوج ناموس پرستی مرا جمع کنند …
“رگ غیرت” شود و می دهمش بر زینب
جان خود را بگذارم وسط زینبیه
تا دوباره نشود بی کس و مضطر زینب
سر ما نذر دفاع از حرمش هست , که هست
نقش سربندِ سرِ این همه لشکر “زینب”
قُرص باشد دل سربازِ حرم , زیرا که …
در کنار دل او هست , به سنگر زینب
لفظ “ناموس خدا” ختم شود بر دو نفر
نیستند این دو به جز “حضرت مادر” , “زینب”
رضا قاسمی