شعر ولادت حضرت قاسم (ع)

نسیم آورد مژده

بهار طبیعت چو همراه با
بهار دل انگیز قران رسید
از این لاله و یاس و سنبل شکفت
وز آن شد شکوفا درخت امید

بهاریه بلبل بخواند ز شوق
چه سرمست از بوی باران شده
چه مستانه بر شاخساران سرود
که عالم پر از عطر قران شده

نسیم آورد مژده پیغام دوست
که ماه خدا آمد و نوبهار
به پنجم شکوفا گلی می شود
و در نیمه ی ماه آید نگار

چو شد پنجم ماه پاک صیام
پر از نور شد حجره ی مجتبی
خداوند از باب رحمت نمود
به روی حسن کودکی را عطا

ز دامان نجمه پدیدار شد
یکی طفل شیرین چو شهد عسل
ز لب های پاکش عسل میچکید
عزیز حسن پهلوان جمل

نهادند نامش چو قاسم ، خدا
چنین سردر پاک جنت نوشت
که امد به دنیا یل کربلا
به معنا قسیم جهیم و بهشت

به دنیا قدم زد که یاور شود
به شاه شهیدان دشت بلا
نوشتند بر تیغ شمشیر او
که قاسم یل دشت کرب و بلا

گل از روی پاک عمویش شکفت
چو چشمش به روی عمو باز شد
ببوسید روی مهش را حسین
به میلاد او عشق اغاز شد

اگر سیزده ساله اما دلیر
به خُلق احمد و صولتش حیدری
زمین زیر پایش بلرزد چو او
به میدان درآید به جنگاوری

مرامش تماما مرام حسن
کریم است و جود و عطایش بسی
بیاویز بر دامنش، کی رود
ز درگاه او دست خالی کَسی

جواد کریم زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا