شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)
نشسته ام که کمیل نگاه تو باشم
اگر نگاه کنی پیش پای چشمانت
یتیم پُر شده در کوفه های چشمانت
مگر چه دیده ای از شهر کوفه ی من که
گرفته باز دوباره هوای چشمانت
به غیر اشک خجالت نداشتم آقا
نداشتم که بیارم برای چشمانت
و در قبال تمام جفای چشمانم
ندیده ام بخدا جز وفای چشمانت
نشسته ام که کمیل نگاه تو باشم
که مستجاب شوم با دعای چشمانت
تو مُهر سجده من ؛ تو ابوتراب منی
رواست اینکه بیفتم به پای چشمانت
و یطعمون علی حُبّه شما هستید
منم اسیر و یتیم و گدای چشمانت
بخوان دو آیه برایم ؛ دو آیه از چشمت
سپس مرا بنشان در حرای چشمانت
چه دیده ای که دو چشمت دو کاسه ی خون شد
چه دیده ای به مدینه , فدای چشمانت
به پیش چشم تو یاس تو را چقدر زدند
چقدر صبر نموده خدای چشمانت
و میخ قصه ی تلخیست در نگاه شما
که سالهاست گرفته عزای چشمانت….
رحمان نوازنی