شعر عيد مبعث

نور حقیقت

شبی که نور حقیقت دمید و دیده شدی

 دوباره بعد چهل سال آفریدهشدی

 زمین به بود تو بالید واعتبار گرفت

 تو اعتبار وجودی که برگزیدهشدی

 صدای نای خدایی که لحظه ایزیبا

 میان خلوت غار حرا شنیدهشدی

 به نام نامی الله در شبیتاریک

 ز خود بریدی و تا کبریا کشیدهشدی

 اگر “امین” و اگرنور چشم “آمنه ” ای

 حقیقت است که در”امن” پروریده شدی

 …در آن سکوت زمین تاهمیشه زیبا شد

 شبی که چشم خدا بر تو بود ودیده شدی

مطهره عباسیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫۴ دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا