شعر مناجات با خدا

شرمنده ام

نانی به کامِ ما جز نانِ شما نرفته
از این تنور خالی، دستِ گدا نرفته
بر درگهت گدا با روی خجل رسیده
شرمنده بنده ای از پیشِ خدا نرفته
شکر خدا دوباره دعوت شدم به ماهش
مهمانِ دلبریم و دل هرکجا نرفته
ماهِ خدای حیدر ، ماهِ علی رسیده
جنّت ندیده آنکه ایوان طلا نرفته
بگذار بر لبانم ذکرِ علی بماند
از حنجره ی ما تا زنگِ صدا نرفته
یا رب به حقِّ زهرا، امشب ببخش ما را
تا فرصتی که مانده از دستِ ما نرفته
دیدی که دستِ تقدیر با ما چه کرده آخر
بسیار شد که نوکر صحنِ رضا نرفته
یکسال می شود که دور از حرم نشسته
یکسال می شود که کرب و بلا نرفته
روی زمین نباشد جای عزیزِ زهرا
بر جسمِ هیچ شاهی اینگونه پا نرفته
شاهی به وقتِ مرگش بی پیرهن نمانده
جای کفن که جسمش در بوریا نرفته…
مهدی شریف زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا