حتی میان خانه اش همدم ندارد
مرد غریبی که دلش جز غم ندارد
در سینه اش از بی وفایی های کوفه
غم آنقَدَر دارد که دنیا هم ندارد
در خانه اش وقتی اسیر رنج دنیاست
حتی مجال گریه ی نم نم ندارد
اما کنار او همیشه زینبش هست
تا خواهرش باشد که چیزی کم ندارد
از کودکی داغی میان سینه اش هست
ربطی به مرگش آتش آن سم ندارد
بعدازشهادت هم غریب است وغریب است
حتی ضریحی قـــــبر آقایـــــــَم ندارد
احمدجواد نوآبادی