هنگام دردسر که گذر میشود شلوغ
هنگام دردسر که گذر میشود شلوغ
درخانه بیشتر دم در میشود شلوغ
مادر جلوست دور پدر میشود شلوغ
این کوچه ها چقدر مگر میشود شلوغ؟
چندین نفر بزور دراین کوچه جا شدند
نمرودها مزاحم پروانه ها شدند
دریا خروش کرد تلاطم شروع شد
دوران جاهلیت مردم شروع شد
وقتش رسیده بود تهاجم شروع شد
انگار کار آتش و هیزم شروع شد
در پشت در زبانه ی آتش که پا گرفت
دودش بلند شد همه جارا فرا گرفت
دربسته بود درشکنی ایستاده بود
در جنگ نور اهرمنی ایستاده بود
در بین خانه ممتحنی ایستاده بود
نامرد رو بروی زنی ایستاده بود
فریاد میکشید ولایت گرفتنی ست
بازور هم اگر شده بیعت گرفتنی ست
مشغول حرف بود که باپا به در زدو
صدیقه را مقابل مولا به در زد و
فهمید مانده پشت در اما به در زدو
همراه مادری پسرش را به در زد و
گل را گلاب کرد و بدستان خار داد
مسماررا به پهلوی زهرا فشار داد
فضه اگر نبود به دادش که میرسید؟
چادر بروی پیکر زهرا که میکشید؟
در بین شعله بانوی این خانه را که دید
محکم بصورتش زد و به سمت در دوید
این پاسخ سفارش عمر رسول بود
مولا بفکر حفظ حجاب بتول بود
سید پوریا هاشمی