هوای قلب, حسینی… دو چشم بارانی است
هوای قلب, حسینی… دو چشم بارانی است
هوای میکده از نام دوست رحمانی است
گرفته شور محبت همه وجودم را
جدایی من و عشق حسین ویرانی است
برای روزی خود رو به هیچ کس نزدم
همیشه روزی نوکر, قدیمَ الاحسانی است
اسیر موی حسینم چرا که عاقبتِ
جدایی از سر زلف حسین حیرانی است
بجز حسین ندارم کسی و می دانم
کنارش از صفِ بهتر ز من, فراوانی است
شبیه “کُن فَیَکون” دیده ام به سوی گدا
دو دست رحمت آقا رسیدنش آنی است
ملائک و شهدا هم به روضه می آیند
چرا که فاطمه در مجلس عزا بانی است
کسی که پای عَلَم مانْد و آخرش جان داد
به لطف فاطمه در روز حشر تنها نیست
خدا کند که دمِ مردنم میان عزا
فقط حسین بگویم… چه خوب پایانی است
جنازه ام به سوی شهر کربلا ببرید
زمینِ هیچ کجا اینچنین معلا نیست
فدای طفل رضیعی که صید دشمن شد
به غنچه تیر زدن, این چه رسم مهمانی است!
به قطره قطره ی خونی که رفت سوی خدا
به تیر حرمله این لاله نیز قربانی است
شاعر:محمد جواد شیرازی