مقدر است سری روی تن نداشته باشی
تنی نداشته باشی کفن نداشته باشی
به قصد سینه ی عشاق خود جلای وطن کن
بیا قبول کن اصلا وطن نداشته باشی
تو آبروی همه اهل آسمان و زمینی
چه باک اگر دو سه شب پیروهن نداشته باشی
رسیدنت به خرابه گواه شد که میایی
دم وصال اگر چه بدن نداشته باشی
به یاد تشنگی ات آب داده ام مژه ام را
چه سود اگر که تو میل چمن نداشته باشی
ترانی از لب ما می چکد به وقت زیارت
اگر به روی لبت لا و لن نداشته باشی
خدا گریست برایت فقط همین و همین بس
که احتیاج به امثال من نداشته باشی
حسین واعظی