وقتی نَباشی
وقتی نَباشی تو، بهاری دَر زمین نیست
تقویم های سال، غیر از نُقطه چین نیست
شبهای جمعه تا سَحر، آشفته هستم
تا عصر می گویم؛ قرارِ ما که این نیست!
کِی می رسد صوتِ حِجازی ات به گوشَم؟
مانندِ لَحنِ تو، صدایی دلنشین نیست
تو وارثِ آوازه های ذوالفقاری
جُز تو کسی پورِ اَمیرَالمُؤمنین نیست
ای همسُخن با پینه دوزِ گوشۀ شهر
هرکَس گِدایت شُد، مَقامَش غیر از این نیست
حالا که هستم بی تفاوت، به نبودَت…
حالا که قلبم از فراقِ تو، حَزین نیست…
بهتر که پشتِ پَرده ی غیبت بِمانی!
اینجا عَقائِد اُستوار و آهنین نیست
از من تَوقُّع داشتی دلداده باشم!
افسوس… دل پیشِ تو یارِ نازنین نیست
دُنبالِ راهِ خیمه ی سَبزت نبودم
با عاشقانِ تو، مَسیرِ من قَرین نیست
این نیمه شعبان ها مرا افسرده کرده
هرسال گریه؟ گریه؟ عیدیِ من این نیست…
حالا که دل تَنگ است از داغِ جُدایی
یک “روضه ی عَبّاس” می خوانم بیایی
رضا رسول زاده