و علیک السلام
باید چگونه عرضه کنم گریه هام را
این شوق گیر کرده ی بین صدام را
تکرار می کنم که سلام علی الرئوف
تا بشنوم دمی ” و علیک السلام ” را
اذن دخول را پدرم داد یاد من
تا که ادا کنم همه جا احترام را
با جبرئیل دست . خدا خوب آفرید:
این شعبه ی حقیقی بیت الحرام را
ما بین صحن های شما من مرددم
حالا بگو قدم بزنم من کدام را ؟
یک عمر می شود که فقط فکر می کنم
پرواز این ملائکه ی پشت بام را
مبهوت مانده ام وسط انقلاب صحن
وقتی که صحن انقلاب پر از ازدحام را–
طی می کنم قدم به قدم روی سنگ فرش
ادراک می کنم حرم ما ورام را
دور ضریح پنجره فولاد ُ بوی سیب
پر می کند ز کرب و بلا هر مشام را
دلتنگ می شوم همه پروانه هاش را
این خادمین محترم و با مرام را
ما ها شکسته آمده ایم این مسیر را
چون تو تمام می شمری نا تمام را !!!
مرغ خیال ! وقت زیارت در آن حرم
از قول من ببوس ضریح امام را!
…
میلم کشیده سمت غذا های حضرتی
شاید که قسمتم بشود اینکه , شام را …..
مجتبی کرمی
صبح الاطلوع گدا بر تو میگذشت/
نزدیک ظهر بودکه عالیجناب شد/
سلام…/
جلسات هفتگی۲۴و۳۱شهریور ماه به همراه سری اول عکس های بچه های محفل شمع زینب(سلام الله علیها)منتشر شد…/
منتظر بازدید های شما هستیم…/
التماس اشک