پای گهواره
همیشه جای رقیه ست پای گهواره
و طفل را به بغل گاه جای گهواره …
شروع میشود اینسان صدای گهواره :
بیاورید علی را برای گهواره
خدا برای همیشه نوشت : شش ماهست
و تا عروج تمام بهشت شش ماه است
رباب گفت چه دنیا برای من زیباست
دو بال حیدریش وقت پر زدن زیباست
علی نشست بگوید که واقعا زیباست
رقیه گفت : شبیه عمو حسن زیباست
چقدر فاطمه جایش میانشان خالیست
که بنگرد ثمرات مدینه اش عالیست
ز حیث چهره در این خانه دست بالا دست
اگر نبود حوائج زیاد , حالا هست!
برای عرض عریضه ست قلبمان پیوست
شدیم محض غلامیش نوکرش دربست
خصوصیات گداییست : جستجو دارد
می یابد آنکه بجوید , اگر وضو دارد
زیاد نیست ابالفضل مثل و مصداقش
چقدر شکل حسین است چشم براقش
چگونه قصد نمودست جان عشاقش ؟!!!
فدای یک پر زیبای بند قنداقش
فدای خنده ی آن لب که گوشه اش شیر است
برای حاجت اگر زود می رسم دیر است
خجل نمود تمامی ادعا ها را
و با دو دست خودش حاجت گداها را ..
همیشه می کند امضای کربلا ها را
رها نمی کند اینگونه دست ما ها را
گره گشای زمان است طفل این خانه
فرا تر است ز ادراک های مردانه
کنار خانه یشان آفتاب تاریک است
و هر دو باب حوائج به هم چه نزدیک است
میان او و ابالفضل جای تشکیک است
گمان کنم که خدا نیز گرم تبریک است
خدا به شهر مدینه ستاره می بارد
مدینه و شب جمعه چه لذتی دارد
مجتبی کرمی