شعر شهادت حضرت رقيه (س)
پدرجانم
تا سر تو روی نی در آسمان میشد بلند
نه صدای من صدای کاروان میشد بلند
از سنان پست بیزارم بیا دعواش کن
من تورا می خواستم این بد زبان میشد بلند
نجمه چشمان مرا میبست تا میدید که
دست های شمر روی عمه جان میشد بلند
تازه میشد داغ اصغر باز در قلب رباب
حرمله هر جا که با تیروکمان میشد بلند
روبه روی راس اکبر با غرض میزد مرا
تا که از گلدسته ها بانگ اذان میشد بلند
احترام قاری قرآن همیشه واجب است
پای لبهایت اگر که خیزران میشد بلند
چیست معنی کنیز آخر نفهمیدم پدر
خواهرم از خواب هر شب ناگهان میشد بلند
بشکند دستش،تمام راه یادت بوده ام
هر کجا تا دست های ساربان میشد بلند
سید حسین صمدی