شعر مدح امام حسين (ع)

تقویمم

بهار قصه دل عصر روز عاشوراست

طبیعتا وسط قصه دائما غوغاست

پُر از 61/1/10 است تقویمم

همیشه سال نکو از بهار آن پیداست

نه یک دهه نه دو ماه عزایتان بلکه

بساط گریه ما تا همیشه پا بر جاست

اگر چه گریه کنت سر به زیر و محجوب است

به پیشگاه تو اما همیشه سر , بالاست

من این وسط چه بگویم زبان من لال است

که دل سپرده بزم محبت تو خداست

یقین شده است برای دلم که هر کس که

شده است نوکر این خانه مادرش زهراست

به چشم تنگ حقارت نگاهشان نکنید

گدا همین که به آقای ما رسید, آقاست

شعار زنده هیهات منی الذلة

پیام نهضت خونین سیدالشهداست

همیشه رونق روضه است نقل یابن شبیب

همیشه سایه شمس الشموس بر سر ماست

میان روضه شنیدن تفکری باید

که مقتلش پر از این نکته های پر معناست

سه خطبه خواند و رجز خواند و تیغ , آخر زد

چه خطبه و رجزی , آخرش که واویلاست

کلام , اینکه اگر گفتگو نشد آخر

زبان شیعه تان هم همان زبان شماست

ژنو , حلب , نیویورک و تلاویو و تهران

یکی است در نظرم کلُ ارض کرب و بلاست

اگر که حکم جهادی دهد به ما مسلم

نشان دهر دهیم اینکه شیعه اهل وفاست…

 حسین صیامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا