شعر گودال قتلگاه
گودال
در این شبها دلم سامان ندارد
به جز ذکر علی درمان ندارد
کجا از درگه مولا روم من
که این جود و کرم پایان ندارد
نیزها در دهنت مهمان شد
کار دشمن به نظر اسان شد
انقدر غارت تو طول کشید
که تمام بدنت عریان شد
خنجر کهنه که از راه رسید
خواهرش از ته دل اه کشید
شمر با پا بدنش را چرخاند
از قفا سر ز شهنشاه برید
خواهشا دوستان به آدرس زیر رفته و مطلب بنده حقیر رو بخونید یا علی مدد
http://alirezatalkhabi.blogfa.com/post-363.aspx
سلام…
توروخدا برای التهاب این دل بی وفا شعری بنویسید…..شعراتون خیلی زیباست…..یک دردودل با کربلا…اخه قرار بود برم ولی………منتظرم….به وب ما هم سرنمیزنید…بیاید بخدا ما ناخالصی داریم اما سعی میکنیم با اخلاص بنویسیم……ارباب غریبه.یازهرا س