یاامام رضا(ع)
از اشک شعر , چشم مرا تا که تر کنند
باید که دعبل حرمت را خبر کنند
ذهنم دوباره شعله ور از واژه و حروف
آهنگ قلب قافیه ها ذکر یا رئوف
اینک رسیده لحظه ی خوب رها شدن
تنها فقط , برای امام رضا (ع) شدن
با اذن یار بر دل کاغذ قلم زدن
زائر شدن , و در ملکوتت قدم زدن
اذن دخول ده , که دلم بی قرار شد
چشمم پر از ستاره ی دنباله دار شد
یک گوشه از حریم تو فریاد می کشم
خود را کنار پنجره فولاد میکشم
ابنجا بهشت مرحمت و رحمت خداست
فولاد اگر شفا دهد از برکت شماست
گیسوی سبز پرچمت آقا به دست باد
دل می برد , به جان جگر گوشه ات جواد
ذکرت دوای درد و غم و غصه های ماست
(( صحنت مدینه و نجف و کربلای ماست ))
وقتی که خوب با حرمت اشنا شدم
در هر رواق وارد غار حرا شدم
با اینکه بالهای خیالم شکسته بود
حس خیال من ,پرو بال مرا گشود
دیدم در آسمان حریمت کبوترم
دیدم کنار پنجره فولاد , مادرم
در حال اشک , بعد مناجات با خدا
همواره عاشقانه صدا می زند تورا
آقا به جان مادر پهلو شکسته ات
حرفی بزن تو با دل آهوی خسته ات
حالا کنار حوض حرم , ذول زدم به آب
گفتم به آب , جمله ی وای از دل رباب
اینجا که شعر رنگ غریبی و غم گرفت
باید گریز را زدو یکباره دم گرفت
ای روضه خوان جد غریبت , شما بخوان
با لهجه ی حزین خود از کربلا بخوان
کرب و بلا , عطش , دل غمدیده ی حسین (ع)
زخم گلو و حنجر خشکیده ی حسین (ع)
محمداسدالهی