کنون که حال دلم را تو در نظر داری
بگو به سمت کدامین گذر , گذر داری
تویی که راه گشایی تویی که راهنما
کلید رحمتی و در نگه قمر داری
به صد امید تو را صاحب خودم خواندم
نگو خدای نکرده ز من حذر داری
تویی تو همدم صبح و به شام چاه فراق
به غیر گوش بیابان که را به بر داری
مگو نماز فرادا سوی خدا خواندی
بگو جماعت همره به پشت سر داری
از اینکه غمخور مایی دلم خبر دارد
از اینکه نیست به فکرت کسی خبر داری؟
دعای مادر تو پشت در برایت بس
به وسعت دو جهانی تو چشم تر داری
تویی تو زخمی جانسوز روضه های حرم
به دیده زخم و به جانت خون جگر داری
حامدآقایی