شعر ولادت حضرت عباس (ع)

یا ابالفضل(ع)

قطره ای اشک بهنگام سحر میریزم
واژه ها را همه در پای قمر میریزم

چه کسی واژه به تقدیس صنوبر دارد
غزلی پیشکش این دو برادر دارد

مکه از یومن قدوم تو موحد شده است
حیدری باز به عالم متولد شده است

کعبه شوری دگر انگار که بر سر دارد
شاید اینبار به عشق تو ترک بر دارد

پای جبریل امین پله شود محضرتو
وچه زیباست اگر کعبه شود منبر تو

درس عاشق شدن و رسم ادب می دانی
لک لبیک حسین بر لب خود می خوانی

روی گلبرگ گل یاس لطافت می ریخت
اشک بر گونه تو وقت طوافت می ریخت

کعبه عشق حسین است و امام ادبی
ای که در درس وفا شهره میان عربی

لشکری منهدم از چرخش چشمان تو بود
عبدود های عرب پشه ی میدان تو بود

” ای که در جنگ زمین را به زمان دوخته ای
مشق شمشیر زنی را ز که آموخته ای “

در نجابت زده ای پس همه بوذر ها را
غضبت ریخت به هم مالک اشتر ها را

جنگ صفین تو در خاطره ها می ماند
لرزه در کالبد حنجره ها می ماند

کاش آن خاطره در علقمه قسمت می شد
با کمی چرخش تیغ تو قیامت می شد

فرض بر آن که تواز علقمه برگردی
مشک ها را همه از آب لبالب کردی

آخرین بیت دوچشمان من از غم تر بود
روضه انگار به کام قلمم خوشتر بود

 مجید قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا