شعر مناجات با خدا

یا ارحم الراحمین

برای دردهایم روز و شب فکر دوا کردم
برای جرعه ای از جام فیض تو دعا کردم

تو گفتی رَتِّلِ اَلْقُرْآنَ تَرْتِیلاً ، به روی چشم
رسیدم تا به اُدْعُونِی تورا از جان صدا کردم

مرا قُلْ یٰا عِبٰادِی ، اَلَّذِینَ أَسْرَفُوا امید
چرا که از ولادت تا کنون خبط و خطا کردم

تو با لاٰ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اَللّٰهِ ات مرا خواندی
من این دل را به مهر و رحمت تو آشنا کردم

فَمِنْهُمْ مَنْ قَضىٰ نَحْبَهُ سخن از عهدبستن شد
و با خود گفتم آیا بر عقود خود وفا کردم؟

تو پرسیدی أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یٰا بَنِی آدَمَ ؟
نه واللهِ … رَهَم را از صراط تو جدا کردم

أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اَللّٰهَ را خواندم نفهمیدم
کجا محض رضای تو کمی شرم و حیا کردم؟

من نادان به فکر خود نمایی و ریا بودم
تمام کارهایم را من از روی ریا کردم

خوش آنان که رَضِیَ اَللّٰهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه اند
بدا بر حال همچون من که بر خود بد روا کردم

تو گفتی این جهان لهو و لعب ، باشد متاعش کم
ولی دل را به دنیا و متاعش مبتلا کردم

إِذِ اَلْأَغْلاٰلُ فِی أَعْنٰاقِهِمْ میترسم از آن روز
مرا رحمی نما یارب اگر چه ظلم ها کردم

به إِنَّ اَللّٰهَ تَوّٰابٌ رَحِیم ات میدهم سوگند
ببخش آن جمله اعمالم که تنها در خفا کردم

خودت گفتی برای قُربِ من با واسطه آیید
دلم را خوش به اولاد کریم مرتضی(ع) کردم

برای این که گردد شاملِ حالِ دلم لطفت
نشستم دست بر سینه و رو بر کربلا کردم

برای آن که گردد ضامنم شاهِ غریبِ طوس
دو خط روضه ، دو قطره اشک هم نذرِ رضا(ع) کردم

سخن از روضه شد یاد لب خشک علی اصغر (ع)
در آن وقت و در آن ساعت میان گرگ ها کردم

میان کوفیان یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی گفت
فدای غربتش باشد اگر بُغض و بُکا کردم

 یونس وصالی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا