شعر ولادت امام رضا (ع)

یا امام رضا(ع)

با تو هر حرفی که ممکن بود و ‌می‌شد را زدم
شاید و امّا و لازم هست و لابُد را زدم

تو امام مهربانی بودی و‌ من بارها
در بیان درد خود قید تقیُّد را زدم

ای سلیمانی ترین! تا خود بگویم از خودم
با کسی از تو نگفتم، بال هُدهُد را زدم

تا نگویم شِکوه‌ام را روبروی گنبدت
قید زائر بودن روز تولد را زدم

در نمازم سمت مشهد گفتم اللّه الصمد
پس بدین ترتیب زیرآب تَعَبُّد را زدم

با ستاره هشت، آرامش گرفتم روز و شب
هر تماسی که گرفتم قبلش این کُد را زدم

تا بیایم زودتر پیش تو در حین نماز
باز گیسوی سلام هر تشهد را زدم

نفْس من از بس مسلط گشته بر رفتار من
شاید این‌دفعه کنار تو رگ خود را زدم

 مهدی رحیمی زمستان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا