شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع)

یا رضیع الحسین(ع)

بجز خون اصلاً به چشم تر نمی‌آید
سرت خم بر سر دوش و غم من سر نمی‌آید

زبان دور دهان گرداندنت دیدم زبانم سوخت
زبان وا کردنت در دیده‌ی مادر نمی‌آید

به که گویم مسلمانان تو را کشتند و خندیدند
خدا داند چنین ظلمی ز یک کافر نمی‌آید

روی دستم زدی تو دست و پا از پا من افتادم
تو را می‌بینم و کاری ز دستم بر نمی‌آید

کمک از عمه گیرم تا بیارم تیر را بیرون
ولی این تیر ، آخر از گلویت در نمی‌آید

فقط این قسمت من بود، که طفلم دو قسمت شد
گلویت شد به مو بندو مرا باور نمی‌آید

محمود اسدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا