یا علی اکبر(ع)
شب است و از سرگیسوی شعر می گیرد
دوباره دست دعا عطر استجابت را
اگر چه صحبتِ حاجت نبود ٬ اما دل
در این مقام غنیمت شمرد فرصت را
سحر چه حال خوشی داشت در مناجاتش
بهار پشت در خانهی خدای خودش
سکوت سنگ شکست و به دشتها بخشید
هزارچشمهی احساس با صدای خوش
تو کیستی که هزاران سوال از مشتم
رها شدند زمانی که خنده ات گل کرد
فدای نام تو باید شوم در این تصمیم
صلاح نیست که یک لحظه هم تعلل کرد
علی اکبرِ تاریخ ای علی اکبر
شکوه خندهی پیغمبری تو بی تردید
همان زمان که علی اکبری و پیغمبر
حساب کنکه خود حیدری تو بی تردید
نشسته اند به دیدار صبح لبخندت
پیمبران دعا و سلام صف در صف
علیِ اولی اما یقینا از اکبر
مراد نیست بجز «أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَف»
فضائل تو در این بیت ها نمے گنجد
مگر به لطف کریمانه اعتماد کنم
مگر از آنچه که این دشمن قسم خورده
از آنچه گفته معاویه با تو یاد کنم
قلم همیشه گلویش گرفته خواهد ماند
برای مدح تو هرقدر سینه صاف کند
شنیدنی ست برایم همیشه وصف شما
علی الخصوص اگر دشمن اعتراف کند
علی امام مناست و تویی علی چه کند؟
اگر که شاعر دلخسته اشتباه کند
نشسته ام به امیدی در این حرم که مرا
علی دیگر این خانه رو به راه کند
چگونه از تو بخوانم چگونه وقتی که
نوشته اند که ممسوس ذات حق بودی
سپیده دم به تو سوگند می خورم عمْری
تو زخم خوردهی من شر ما خلق بودی
سید ابوالفضل مبارز