یوسف زهرا رسیده
در خانه ای که ماه چراغ شبانه بود
خورشید شمع کوچک این آشیانه بود
از خشت و گل به پا شده و عاشقانه بود
آن خانه ای که بر همه هستی بهانه بود
در اهل خانه مهر و صفا جاودانه بود
در چهره هایشان زِ خدا صد نشانه بود
فرموده مصطفی که ز دنیا گسسته اند
مانندِ دو کبوتر عاشق نشسته اند
این خانه نیست عرش خدای مُعَظَّم است
این قبله گاه جمله ی اهل دو عالم است
این کعبه ی نگاه همه نسل آدم است
فیض خدا به اهل حریمش دمادم است
هر چه بگویم از مقام رفیعش بسی کم است
این خانه بر تمامی اسرار محرم است
این جا خدا به نور رخش جلوه گر بوَد
آتشفشان عشق خدا شعله ور بوَد
در خانه ای که سَمت خدا را دلیل شد
خصمش همیشه تا به قیامت ذلیل شد
این خانه آرزوی کلیم و خلیل شد
هفت آسمان به خاک سرایش دخیل شد
گویا دوباره جلوه ی رب جلیل شد
این گونه که به مژده کنون جبرئیل شد
بر اهل خانه مژده ی لطفی دگر شده
زهرا شدهَ ست مادر و حیدر پدر شده
روح الامین رسید و نبی را خبر بداد
یا مصطفی خدا به تو لطفی دگر بداد
بنگر چگونه شاخه ی طوبی ثمر بداد
پروردگار تو چه گلی تازه تر بداد
بر فاطمه ستاره و مهر و قمر بداد
مژده به مرتضی که خدایش پسر بداد
او را ابا الحسن بخوان و بدینسان خطاب کن
رو سوی بیت فاطمه و بوتراب کن
آن یوسفت ببین و گل پیرهن ببوس
گل را میان باغ و میان چمن ببوس
زیبا شکوفه و گلِ دشت و دَمَن ببوس
رخسار مادر و پدر ای مُمتَحَن ببوس
پیش نگاه یاس ، گل یاسمن ببوس
ذکر خدا بگو و جمال حسن ببوس
باران گل ز ابر تماشا رسیده است
مژده بده که یوسف زهرا رسیده است
آن حُسن مطلقی که همه لطف و رحمت است
مجموعه صفات شریفش کرامت است
بر او کَرَم سجیَّت و احسان چو عادت است
پاک و مطهر است و تمام طهارت است
یوسف به حُسن چهره ی او در زیارت است
حاتم ز اوج جود و عطایش به حیرت است
پهن است اگر چه سفره ی احسان اهل بیت
باشد حسن کریم کریمان اهل بیت
محمد مبشری