یوسف لیلا
راهی کربلا دل رسوا نمی شود
این نامه جز به دست تو امضا نمیشود
ای روح حیدری تو در جان مصطفی
بی تو جمال جلوه زهرا نمی شود
آرام قلب حضرت مولا تویی علی
روح حسین بی تو که شیدا نمی شود
بالای جسم پاک تو شاه اینچنینسرود
سرو دلم که روی عبا جا نمی شود
ای آیه های سوره طه اذان بگو
آرام آیه ی غم بابا نمی شود
با رزم های حیدریت دل ز ما ببر
جز تو کسی که تالی مولا نمی شود
جز نعره های حیدریت نعره ای علی
چون نعره های حضرت سقا نمی شود
پا بوس قبر حضرت خون خدا شدی
شش گوشه بی وجود تو معنا نمی شود
ای خاتم نگین سلیمان به دست عشق
مهتاب بی تو جلوه ی شبها نمی شود
بی جلوه های شمس رخت والقمر کجاست
تفسیر آیه و ضحها نمی شود
بی غمزه ی تو لیلی لیلای کربلا
مجنون که سر سپرده ی صحرا نمی شود
ذکر علی علی ز لب ما نمی رود
بی ذکر یا علی دلمان وا نمی شود
با ذکر یا علیست که عیسی شفا دهد
ورنه شفا دوای مسیحا نمی شود
موسی به جز برای تماشای جلوه ات
چلّه نشین وادی سینا نمی شود
یوسف به گرد پای جمالت نمی رسد
دلداده بر تو غیر زلیخا نمی شود
“بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند
هر یوسفی که یوسف لیلا نمی شود“
وحید محمدی