الجّار ثُمَّ الدّار
دل که میگوییم پس دلدار یعنی فاطمه
نُه فلک را نقطهء پرگار یعنی فاطمه
یار پیغمر شدن , رفتن شبی در غار نیست
ما که میگوییم یار غار یعنی فاطمه
در کرم هرکس به مقداری توانش میرسد
هرکجا گفتند بی مقدار , یعنی فاطمه
آنکه بخشیدست از انگشتر دستش علیست
آنکه بخشیدست از افطار یعنی فاطمه
“تنفقوا ممّا تحبّون” است مصداقش علی
معنی “الجّار ثُمَّ الدّار” یعنی فاطمه
هرچه گفتیم و شنیدیم از کرامات خدا
جلوه اش در عالم اظهار یعنی فاطمه
شیخ را دیدم پس از هفتاد سال اینگونه گفت
نحو و صرف و منطق و اسفار یعنی فاطمه
پِی اگرچه احمد و هر خشت آن گرچه علی
خانه ی اسلام را معمار یعنی فاطمه
یار گفتم درب خیبر گفت یعنی حیدر و
در مدینه “در” صدا زد یار یعنی فاطمه
بین روضه نام چاه آمد اگر , یعنی علی
هرکجا نام در و دیوار یعنی فاطمه
هرکجا گفتند دشتی لاله گون یعنی حسین
هرکجا پیراهنی گلدار یعنی فاطمه
شاعر؟؟؟